۱۳۹۰-۰۶-۰۳

رو سر بنه به بالین

دلم یه کم زندگی  بدون دغدغه می خواهد ، دوستی ِ بدون درد سر ، مهربانی بدون ِ افسوس و آشنایی ِ  بدون دلتنگی می خواهد ، دلم می خواهد هی فکر نکند که چه می شود و چه نمی شود ، اصلا دلم فکر کردن و حساب کردن نمی خواهد ،نمی خواهد دو دو تا چهار تا بکند ،  دلم یک هفته ی بارانی و تنهایی و نوشتن می خواهد و بس 




یک چیزهایی را هم نمی تواند ندید بگیرد این دل ِ  لعنتی ، دلش یک دوست می خواهد که ... 




 نه نمی خواهد اصلا ، هیچ نمی خواهد 

هیچ نظری موجود نیست: