۱۳۹۱-۰۶-۰۹

کاش می شد شعر سفر بیت آخری نداشت

رفتن سخت تر می شه وقتی بدونی هیچ امیدی به برگشتن اش نیست

۱۳۹۱-۰۵-۲۶

آسمان ِ تو چه رنگ ست امروز ؟

می گفت اگر یک دقیقه وقت داشته باشی و بدانی می روم ، صدایم می کنی؟
نفس ام بند آمد، نه ! تمام آن یک دقیقه را منتظر می مانم صدایم کنی و بگویم : جانم

۱۳۹۱-۰۵-۱۷

اگه یه روزی نوم ِ تو ...

یه روز پا می‌شم می رم جایی که مَردم‌ش صدای هم‌دیگه رو خوب می شنون ، اون‌وقت خیلی آروم می گم: می خوام حرف بزنم
می دونم خیلی ها می‌گن : حرف بزن ، بگو
اون‌وقتِ که خیالم راحت می شه که کسی هست که بشنوه، می‌ذارم و می رم

۱۳۹۱-۰۵-۱۶

دوباره قراره اینجا بنویسم 
اینجا یعنی شروع دوباره برای نوشته هام که قرار نیست جای دیگه ای باشن