دلت که از همه چی گرفته باشد گاهی دلخوشی هایی هستند تا دلت را دور کند از غصه ها ... برای من که هیچ وقت دور و برم خالی نبوده از آدم های مهربان ،گاهی باید جدا کنم مهربان ترین شان را برای وقت هایی که هیچ کس نیست ، برای وقت هایی که می توان روی اش حساب کرد ...
این روزها از آن روزهاست که همه چی به هم گره خورده است ، روزهایی که از همه ی آدم های مهربان دور و برت فاصله داری ، روهایی که از درد ِ مادر ناله می کنی و با بقیه دردهایت می سازی ، روزهایی که داری با بلاتکلیفی ات بر سر بودن یا نبودن عشق کلنجار می روی ... فقط دلخوشی ِ این که هست و می شنود ، آرامت می کند ... کمک کردن اش را نمی خواهی ... بودنش را می خواهی
حالا که نیست چه ...